سه شنبه / ۲۰ آذر / ۱۴۰۳ Tuesday / 10 December / 2024
×

ابوالقاسم خان ناصرالملک از مهمترین شخصیت‌های سیاسی تاریخ معاصر ایران است. وی نخستین دانش‌آموخته‌ی ایرانی دانشگاه آکسفورد، نخستین مترجم آثار شکسپیر به فارسی، اولین وزیر اقتصاد تاریخ ایران، از نخستین وزرای خارجه‌ی تاریخ ایران، و همچنین چهارمین نخست‌وزیر تاریخ ایران بود. ناصرالملک همچنین ۴۶ ماه نائب‌السلطنه ایران بود. این عناوین حاکی از اهمیت تاریخی ناصرالملک هستند، ولی او برخلاف بسیاری از شخصیت‌های تاریخی دیگر، چندان شناخته شده نیست.

  • کد نوشته: 1236
  • ۱۴۰۳-۰۶-۲۱
  • بدون دیدگاه
  • برچسب ها

    رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:

    ابوالقاسم خان ناصرالملک از مهمترین شخصیت‌های سیاسی تاریخ معاصر ایران است. وی نخستین دانش‌آموخته‌ی ایرانی دانشگاه آکسفورد، نخستین مترجم آثار شکسپیر به فارسی، اولین وزیر اقتصاد تاریخ ایران، از نخستین وزرای خارجه‌ی تاریخ ایران، و همچنین چهارمین نخست‌وزیر تاریخ ایران بود. ناصرالملک همچنین ۴۶ ماه نائب‌السلطنه ایران بود. این عناوین حاکی از اهمیت تاریخی ناصرالملک هستند، ولی او برخلاف بسیاری از شخصیت‌های تاریخی دیگر، چندان شناخته شده نیست.

    ابوالقاسم ناصرالملک؛ سیاستمدار ناامید و از مهم‌ترین شخصیت‌های تاریخ معاصر ایران

    رویداد ۲۴| «کبک نشدیم، کلاغی هم از یادمان رفت! علوم و معارفی که علما [روحانیون]در مدرسه‌ها خوانده و یاد گرفته‌اند در زمینه اداره‌ی مجلس کار ساز نیست. اگر کسی تمام اشعار عرب و عجم را از حفظ داشته باشد و آدم برای فهمیدن کلماتش شخص محتاج به فرهنگنامه و قاموس باشد و تمام لغاتش از مقامات حریری باشد، برای عضویت در مجلس کافی و قابل نیست. بلکه اشخاصی باید باشند که وقتی از ایشان بپرسند چه جهت دارد که روز به روز پول ما در تنزل است بلکه اشخاصی باید باشند که وقتی از ایشان بپرسند چه جهت دارد که روز به روز پول ما در تنزل است، بتوانند جواب درست بدهند، چاره‌اش را هم بدانند. از اینگونه اشخاص در تمام ایران یک صد نفر نیز نمی‌توانید پیدا کنید… هیچیک از دُوَل متمدنه به منتها درجه‌ی عزت و سعادت نرسیده مگر وقتی که دولت و ملت با هم متحد شده و دلشان را بروی هم گذارده و با اتفاق رفع نواقص خود را نموده و اسباب ترقیات ملی را فراهم کردند. این اتفاق و اتحاد برای هیچ دولتی و ملتی دست نداده مگر وقتی که افراد و اجزای آن ملت به نور علم و تربیتِ منور شده پرورش یافتند.» از نامه‌ی ابوالقاسم خان ناصرالملک به آیت‌الله طباطبایی

    زندگی و تحصیلات ابوالقاسم ناصرالملک

    ابوالقاسم قره‌گوزلو، معروف به ناصرالملک، فرزند سرتیپ احمدآقا از فرماندهان قزاق همدان و جدش میرزا محمودخان ناصرالملک از درباریان بسیار متنفذ و مورد علاقه ناصرالدین شاه بود. پدر ابوالقاسم به دلیل شغل خود اغلب اوقات در سفر بود و به همین دلیل تربیت ابوالقاسم را پدربزرگش، میرزا محمودخان بر عهده گرفت. ابوالقاسم پس از اتمام تحصیلات اولیه، برای ادامه تحصیل راهی انگلستان شد و در دانشگاه آکسفورد در رشته‌ی علوم سیاسی و اقتصاد تحصیل کرد. وی در آکسفورد همکلاس سر ادوارد گری، وزیر امور خارجه انگلستان بود، و پس از فراغت از تحصیل مدتی با سمت وابسته به سفارت ایران در لندن مشغول به کار شد. مدتی نیز در هلند و آلمان اقامت داشت و نهایتا در اواخر سال ۱۲۶۲ به ایران بازگشت. ناصرالملک پس از بازگشت به ایران در وزارت انطباعات مشغول به کار ترجمه شد و به دربار راه پیدا کرد. وی روزنامه‌های فرنگی قوانین ممالک اروپایی را نیز برای شاه ترجمه می‌کرد و نهایتا وقتی پدربزرگش درگذشت، تمام القاب و مناصب و ثروت او و همچنین حکومت همدان به ابوالقاسم ناصرالملک رسید. در این مدت چندبار نیز به درخواست ناصرالدین شاه و برای مذاکرات دیپلماتیک به انگلستان سفر کرد.

    پیوستن به دولتمردان اصلاح‌طلب

    پس از مرگ ناصرالدین شاه، جانشین وی به فکر اصلاحات افتاد. مظفرالدین شاه برای ایجاد اصلاحات دولت را به امین‌الدوله که سال‌ها شور اصلاحات و تجددخواهی در سر داشت سپرد. امین الدوله اصلاحات را از مالیه و خزانه کشور شروع کرد و ابوالقاسم خان ناصرالملک را به وزارت مالیه برگزید تا با اطلاعاتی که از علوم جدید مالی داشت، سر و صورتی به امور خزانه و مالیه بدهد. ناصرالملک اصول مالیاتی قدیم را برهم زد و در صدد بود که سیستم حساب را به سیاق ممالک اروپایی و بر اساس قواعد دقیق برقرار کند و درآمد و هزینه‌های حکومت مشخص باشد. اما امین‌الدوله به زودی برکنار شد و اصلاحات ناصرالملک ناکام ماند. پس از چند ماه ناصرالملک را به حکومت کردستان منصوب کردند تا از پایتخت دور باشد. وی مدتی در کردستان ماند و نهایتا به تهران بازگشت. ولی تا زمان وقوع انقلاب مشروطه منصب مهمی به او محول نشد. ناصرالملک پس از انقلاب مشروطه، در کابینه‌های وزیرافخم و امین‌السلطان اتابک به وزارت مالیه برگزیده شد و اولین وزیری بود که دستور داد در وزارت مالیه میز و صندلی بگذارند و کارمندان پشت میز بنشینند. جالب اینجاست که روزنامه‌های آن دوران این اقدام ناصرالملک را به سخره گرفتند و نوشتند که «ناصرالملک وزارتخانه را با خیاطخانه اشتباه گرفته است. میز برای خیاطی است نه اداره.»

    نخست‌وزیری ناصرالملک

    پس از ساقط شدن دولت مشیرالسلطنه، نمایندگان مجلس شورای ملی در نشستی محرمانه ابوالقاسم‌خان ناصرالملک را نامزد نخست‌وزیری کردند و محمدعلی شاه قاجار نیز تصمیم مجلس را تایید کرد. اما شاه مستبد می‌دانست که با ناصرالملک ترقی‌خواه و دموکرات‌منش نمی‌توان راه آمد و صرفا برای اینکه حسن نیت خود را به اثبات برساند تن بدین انتخاب تحمیلی داد.


    بیشتر بخوانید: احمد مشیرالسلطنه؛ نخست‌وزیر استبداد صغیر


    ناصرالملک پس از چند روز مطالعه و رایزنی با وکلای مجلس، و بدون مشورت با محمدعلی شاه، کابینه‌ی خود را به مجلس معرفی کرد. اغلب وزیران کابینه‌ی ناصرالملک از اشراف تحصیلکرده و اروپا رفته بودند و تمام وزیران، به جز آصف‌الدوله، به دو زبان خارجی تکلم می‌نمودند. همانطور که در نقل قول ابتدای این گزارش دیدیم، ناصرالملک اعتقاد داشت یکی از شرایط ترقی ایران هماهنگی و وحدت میان دولت و ملت است. بنابرین به صرافت ایجاد تفاهم میان شاه و مجلس افتاد. وی پیشنهاد کرد که محمدعلی شاه و شاهزادگان مدعی سلطنت در مجلس حضور یابند و مجددا برای حفظ مشروطیت و صیانت از قانون اساسی سوگند وفاداری یاد نمایند. محمدعلی شاه از این پیشنهاد استقبال کرد و بنا شد مجلس روزی را برای سوگند شاه و شاهزادگان تعیین نماید. شاه در مجلس حاضر شد و سوگند یاد کرد. همچنین در همان ایام روزنامه‌ی روح القدس مقاله‌ی بسیار تندی علیه شاه نوشت که مملو از فحش به مادر شاه بود! ناصرالملک دستور توقیف روزنامه را صادر تا از بروز اختلاف جلوگیری کند. اما ناصرالملک به زودی به ناممکن بود اتحاد با دولت استبدادی پی برد.

    آغاز اصلاحات مالی و نزاع با محمدعلی شاه

    ناصرالملک از ابتدای آغاز کار دولت خود، مشغول اصلاحات مالی شد. وی لایحه‌ای را تصویب کرد که براساس آن قسمت اعظم مستمری‌ها و حقوق اشراف کسر یا قطع می‌شدند و از این راه قریب دو کرور تومان در مخارج دولت صرفه‌جویی می‌شد. برای مثال حقوق سالانه‌ی شعاع‌السلطنه ۱۱۵ هزار تومان، حقوق ظل‌السلطان ۷۵ هزارتومان و حقوق کامران‌میرزا ۲۹ هزار تومان بود. براساس لایحه ناصرالملک تمام این‌ها به دوازده هزار تومان کاهش یافت. صدهزار تومان نیز از بودجه‌ی دربار کاسته می‌شد. مستمری تمام همسران ناصرالدین شاه نیز قطع شد. این اقدامات محمدعلی شاه را خوش نیامد و شاه ناصرالملک و وزیر مالیه را احضار کرد و با وی بنای منازعه گذاشت. وی و ناامنی شهر‌ها را بهانه قرار داد و آن را نتیجه عدم توجه دولت دانست و ناصرالملک را متهم به اهمال نمود. ناصرالملک نیز در مقام پاسخ برآمد و اجتماع روحانیون، مخصوصا سیدعلی آقا یزدی و سایرین را که علیه مشروطیت فعالیت می‌کردند به درباریان منتسب کرد اعلام کرد که «دربار لانه فساد است.»

    شورش اوباش و کودتای شاه

    محمدعلی شاه ناصرالملک را با تندی از دربار بیرون کرد و به اجامر و اوباشی که در استخدام وی بودند دستور داد امنیت شهر‌ها را بر هم زنند. ناصرالملک در واکنش استعفای خود را به محمدعلی شاه تسلیم کرد، ولی شاه با استعفای او موافقت نکرد. چند روز پس از آن، مقتدرنظام و صنیع حضرت تعدادی از اوباش را از محله چاله میدان جمع کرد و به نمایندگان مجلس حمله کرد. اراذل و اوباش هوادار استبداد پس از حمله به مجلس، به میدان توپخانه رفتند و در آنجا درگیری ایجاد کردند. بین مشروطه‌خواهان و جمعیت اوباش زد و خوردی شکل گرفت و تعدادی نیز به قتل رسیدند. رئیس مجلس اعلام کرد که مسبب این اتفاقات محمدعلی شاه است و دو تن از برادران خود را به نام علاءالدوله و معین‌الدوله به دربار نزد شاه فرستاد و تا گلایه‌ی مجلس را به شاه ابلاغ کنند. محمدعلی شاه نیز دستور داد حاملان پیام را ابتدا شکنجه و سپس هر دو را اعدام کنند. محمدعلی شاه که افسار پاره کرده بود، ناصرالملک و اعضای کابینه را احضار کرد تا به خدمتشان برسد. ناصرالملک که از حدود توحش شاه اطلاع داشت، یکی از گماشتگان مورد اعتماد خود را به سفارت انگلستان فرستاد و ماجرا را با آن‌ها در میان گذاشت سپس به همراه وزرای خود به حضور شاه رفت. محمدعلی شاه ناصرالملک و وزرای وی را در اتاقی حبس کرد و پس از فحاشی و کتک زدن وزرا، دستور اعدام همه‌ی آن‌ها را صادر کرد. براساس گزارش مورخانی مانند باقر عاقلی، محمدعلی شاه قاجار برای کشتن ناصرالملک دستور «قهوه قجری» بیاورند. ناصرالملک نیز از شاه درخواست کرد پیش از نوشیدن جام زهر نماز بخواند و عبادت کند. شاه با درخواست وی موافقت کرد و در این فاصله معاون سفارت انگلستان موفق شد که شاه را از اعدام ناصرالملک و وزرای او منصرف کند. البته شرط شاه برای صرف نظر کردن از اعدام وی، خروجش از کشور بود و ناصرالملک بامداد روز بعد از ایران خارج شد و به اروپا رفت. شاه در توضیح عزل و تبعید ناصرالملک این توضیح را به جراید و مجلس فرستاد: «ناصرالملک نوکر محترم دولت است و بر حسب استدعای خود او مرخص شد. حالا هم دستخط تلگرامی صادر شد که در این مسافرت مجاز است و در هر نقطه که باشد در جرگه محترمین رجال دولت محسوب و مورد مرحمت خواهد بود!»

    عاقبت زندگی و مرگ ابوالقاسم ناصرالملک

    ناصرالملک پس از رسیدن به انگلستان تمام تلاش خود را برای عزل محمدعلی شاه به کار بست. پس از برکناری محمدعلی شاه و تعیین احمدشاه به عنوان شاه ایران، از آنجایی که احمدشاه هنوز به سن قانونی نرسیده بود، عضدالملک نایب‌السلطنه ایران شد، ولی با مرگ وی مقام نایب‌السلطنه به ناصرالملک رسید. بدین ترتیب ناصرالملک، که تا دو سال قبل از آن در خطر اعدام بود، نایب‌السلطنه‌ی ایران شد و چهار سال در این مقام باقی ماند.
    ناصرالملک از نایب‌السلطنه بودن استقبالی نمی‌کرد و از کار سیاسی نیز خسته شده بود. وی معتقد بود حکومت قانون و مشروطه برای ایران زود است و پس از آن که احمدشاه به هجده سالگی رشید و تاج‌گذاری کرد، ناصرالملک مسئولیت‌هایش را واگذار کرد و به لندن رفت. ناصرالملک پس از سقوط خاندان قاجار به ایران بازگشت و سرانجام در ۱۳۰۶ هجری شمسی درگذشت.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *