هنروتجربه: فرزاد خوشدست کارگردان مستند «خط باریک قرمز» بزرگترین آورده ساخت چنین مستندی را اتکا و اطمینان به اراده خود برای پرداختن به چنین سوژههایی و بیتوقع بودن از حمایتها عنوان میکند و میگوید تلاش میکنم با همه بیمهریها تا حد توانم حتی اگر شده نگاه یک مجرم را عوض کنم. خیلی خیلی سخت است اما «خط باریک قرمز» ثابت کرد که شدنی است.
به گزارش سایت هنروتجربه، مستند تحسین شده «خط باریک قرمز» پس از تجربه موفق اکران در موسسه هنر و تجربه وارد چرخه اکران آنلاین شده است. این مستند به کارگردانی فرزاد خوشدست درباره یک گروه مجرم نوجوان در زندان است که با کمک چند مربی تئاتر و بازیگر تصمیم میگیرند نمایشی را روی صحنه ببرند تا اگر موفق بود به این بهانه برای اجرا یک روز از زندان خارج شوند. دراین مستند هر بار یکی از بازیگران مثل افشین هاشمی، هنگامه قاضیانی، فرهاد اصلانی و… با آنها به گفتوگو مینشیند و تمرین تئاتر میکند و در این بین بخشی از جهان درونی آنها و چالشهایشان بازنمایی میشود و در واقع تئاتر به بستری برای روانکاوی آنها بدل میشود. «خط باریک قرمز» مستندی است که باعث شد یک اعدام کمتر شود. میلاد یکی از چهرههایی که از میان صد و هفتاد و چند زندانی نوجوان حاضر در کانون اصلاح و تربیت برای حضور در این مستند انتخاب شد محکوم به اعدام بود. با تماشای این مستند، شاکی پرونده از قصاص گذشت. این گفتوگو در روزنامه ایران مورخ ۱۸ اسفندماه به چاپ رسیده است.
نمیتوان با این بچهها ارتباط داشت؟
فرزاد خوشدست درباره حضور بازیگران سرشناس و همکاری آنها با این مستند، میگوید: «در مرحله تحقیق به فرهاد اصلانی رسیدیم. آقای قطبالدین صادقی که مشاور من بود، او را معرفی کرد و گفت که پایاننامه دانشگاهی فرهاد در همین زمینه بوده است. درباره توماج ماجرا فرق میکرد. بار اصلی اتفاقات جلوی دوربین روی دوش توماج بود. در ابتدا هفت، هشت گزینه داشتیم. با آنها جلسه گذاشتم و دو، سه نفری هم قطعی شدند اما فضا و لوکیشن و کانون را که دیدند احساس کردند نمیتوانند با این بچهها ارتباط داشته باشند. بعد از حذف این آدمها، بر اساس تجربه همکاری قبلی که با توماج داشتم یک روز اتفاقی و البته از سر نکتهبینی سر کلاس درسش در دانشگاه هنر و معماری در رشته نمایش دانشگاه آزاد رفتم. توماج بیرون کلاس آدمی فوقالعاده برونگراست، اکتیو است، شوخی میکند و… اما سر کلاس درس کاملاً متفاوت بود آنقدر با تمرکز و آرامش با دانشجویان ترم دو و سه که اکثراً ۱۹-۱۸ ساله بودند درباره نمایش و تئاتر حرف میزد که من تعجب کردم، اصلاً نشناختمش. به کافه دعوتش کردم و با هم گپ زدیم و بعد از مدتی فکر و مقایسه اطمینان پیدا کردم که انتخاب درست خود توماج است. بعدها پی بردم که او مطالعات زیادی هم روی تئاتر خلاقه دارد.»
او با اشاره به اینکه یاسر خاسب، آرش آبسالان و افشین هاشمی به خاطر تدریس روی بیان و بدن و… انتخاب شدند اما انتخاب فرهاد اصلانی و امیر دژاکام کاملاً بر حسب تجربههایشان بود، درباره انتخاب هنگامه قاضیانی توضیح میدهد: «میدانستم خانم قاضیانی پسری همسن و سال این بچهها دارد و بهعنوان مادر و نه یک بازیگر نقش مادر، رو در روی آنها قرار میگیرد. ضمن اینکه ایشان در خارج از کشور روی این موضوعات کار کردند، مطلب نوشتند و ترجمه کردند و از همه مهمتر دارای روح لطیفی هستند که در عین حال به شدت انسانی است و احساس مسئولیت اجتماعی دارند. حضور خانم قاضیانی خیلی کمککننده بود. حتی خودش گفت که اگر میخواستی این کار را بدون حضور دوربین هم انجام دهی، من باز هم بودم. بحث دوربین و دیده شدن و این ژستها که برخی اعلام میکنند ما در زندان فلان کار را انجام دادیم، فرسنگها با اخلاق او فاصله داشت. سر ماجرای میلاد- کاراکتر فیلم- که قرار بود اعدام شود ایشان و توماج خیلی کمک کردند تا میلاد از اعدام نجات پیدا کند. گاهی من ماجرا را فراموش میکردم اما برادر هنگامه قاضیانی، رضا، آخر شبها به من زنگ میزد و دائم پیگیر بود که ماجرا به نتیجه برسد. آنقدر این موضوع برای خانم قاضیانی دغدغه بود که حتی خالهشان هم از طریق رضا پیگیر بود که مبادا میلاد اعدام شود البته حق هم این نبود که برای میلاد اتفاق بدی بیفتد. هم او تغییر کرده بود و هم اینکه پنج ماه با او رفاقت کرده بودیم و برایمان اهمیت داشت. خب شاکی او هم همین فیلم را دید که رضایت داد و ما هم دیه را با کمک خیرین آماده کردیم که این آزادی فیزیکی هم اتفاق بیفتد.»
قصه آدمهایی که رهایت نمیکنند
دیگر مستند خوشدست با عنوان «زنی که نام ندارد» هم در محیط زندان میگذرد. او که برای ساخت «خط باریک قرمز» حدود پنج ماه با بچههای کانون اصلاح و تربیت همکاری داشته درباره دریافت شخصی خودش از حضور در چنین فضایی توضیح میدهد: «آنقدر اتفاقات زیاد است که حتی نمیدانم درباره کدامیک از آنها صحبت کنم. اتفاقاتی که البته تغییر بسیاری در خود من ایجاد کردند. یکبهیک این خاطرات درباره آدمهایی است که حجم اتفاقات بسیاری درباره هر یک از آنان را شامل میشود. خاطراتی که اغلب آنها تلخ هستند و همچون بار سنگینی بر دل آدم مینشینند. بعضی از این خاطرات نه فقط عمر یک آدم، بلکه زندگی چند خانواده را شامل میشود. وقتی به این حجم از خاطرات نگاه میکنم حس مردی ۱۹۰ ساله را دارم، اینها مسائل و ماجراهایی نیست که آدم را رها کند، زندگی و سرگذشت این بچهها برای همیشه با من و همکارانم هست. با اتمام مستند یکهو به خودت میآیی و میبینی که در آن فضا، لوکیشن و اتمسفر جاماندهای! ارتباطهایی که اینچنین شکل میگیرند اغلب ادامه پیدا میکنند. تمام آن دیدهها و شنیدهها ناخودآگاه در ذهن آدم مرور میشود، حتی وقتی که به زندگی عادیمان بازگشته باشیم. شاید باورتان نشود، اما همین حالا که مشغول نوشتن کار دیگری هستیم، همچنان قصه آن بچهها سراغم میآید و راه خودشان را به قصه باز میکنند.»
یک اعدام کمتر
او با تأکید بر قدرت، ظرفیت پالایش و ایجاد تغییرات مثبت هنر در این اثر میگوید: «این نکته در حقیقت یک بازی است که در درام تراپی به آن ایگو یا دیگری میگویند. همه ما در وجودمان داریم و پنهانش میکنیم. برخی وقتها دوست داریم در زندگی جایمان را عوض کنیم. در «خط باریک قرمز» هم این تراپی در ابتدا کلام است، بعد رفتار میشود و بعدتر به حس میرسد و در نهایت همه اینها جمع میشود و موقعیت مجازی که رؤیای آن کاراکتر بوده خلق میشود و او در آن موقعیت قرار میگیرد. ۱۰ سال بعد هم با رجعت به این خاطره و تخیل، همان آرامش را دریافت میکند.»
خوشدست بزرگترین آورده ساخت چنین مستندی را اتکا و اطمینان به اراده خود برای پرداختن به چنین سوژههایی و بیتوقع بودن از حمایتها عنوان میکند و میگوید: «متأسفانه زندگی برخی به گونهای است که با جرم بزرگ میشوند و اصلاً جرم بخشی از وجودشان میشود و مدام در حال پرورش روحیه مجرمانه خود هستند. افرادی که چه بخواهیم و چه نخواهیم بخشی از جامعه من و شما را هم تشکیل میدهند و ممکن است هر لحظه که پای خود را از خانه بیرون میگذاریم یکی با قمه به ما حملهور شود که موبایلت را بده، دستبندت را بده و… بنابراین تلاش میکنم با همه بیمهریها تا حد توانم حتی اگر شده نگاه یک مجرم را عوض کنم. خیلی خیلی سخت است اما «خط باریک قرمز» ثابت کرد که شدنی است.»