از ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱ بر گچساران و باشت چه گذشت؟

بهنام عکاشه؛

عملکرد نماینده گچساران و باشت در یک سال گذشته چه نقاط مثبت و منفی داشته است؟ به هر حال قطعا او مدافعین و منتقدینی دارد ولی برآوررد منطقی آن به دلایل مختلف بسیار سخت است.

به دلیل کاهش ارتباطم با جامعه سیاسی در گچساران و باشت این بررسی کمی زمانبر شد ولی در این مدت با بیش از ۶۰ نفر از منتقدین و مدافعین عملکرد نماینده گچساران و باشت، بیش از ۸۰ ساعت به گفت  و گو پرداختم که سهم هواداران او بیش از دوسوم شد.

تعلق فکری نویسنده به جریان منتقد او موجب شد برای رهائی از یکجانبه گرائی، وقت بیشتری را به شنیدن آرای مقابل اختصاص دهم.

البته بخشی از دانسته هایم را به صورت تصادفی اخذ کرده، قسمتی از آن را نیز به راحتی از میان کامنت های پست های سیاسی مربوط به وی و همچنین ارتباط با بدنه جامعه دربافت کردم.

سیدناصر به شدت از فقدان یک رسانه جامع لطمه می خورد. شاید اگر او مانند تاجگردون از یک رسانه مانند اینستاگرام بهره می برد یا مانند نماینده قبل تر از او سیدقدرت به طور مداوم با حوزه انتخابیه در تماس بود یا مانند جعفری عملکردش را مدون می نمود قضاوت منصفانه تری عاید می شد.

اما سیاست او فعلا با این مقوله سازگار نیست و همین هم موجب شده یاران تاجگردون برای انتقاد از او مدام این موضوع را مطرح نمایند و برادر بزرگتر او در رنجنامه اش این موضوع را به عنوان نقطه ضعف طرح نماید.

 هواداران او اما بخشی از انتقادات از سیدناصر را منطقی ندانسته و حضور کم او را به  خاطر نگاه خاص او به مقوله نمایندگی عنوان می کنند.

شاید حوزه استانی بیشترین انتقاد را متوجه سید ناصر نموده باشد. منتقدینش به خصوص هواداران تاجگردون او را به دلیل آنچه وادادن سیدناصر در برابر روشنفکر و موحد می دانند مورد شماتت قرار می دهند. هوادارانش اما عمر کوتاه نمایندگی او و فعالیت های در سطح ملی او را عامل این می دانند و بخشی نیز می گویند نصب اولین استاندار باشتی گچسارانی تاریخ استان موجب چنین امتیازدهی های بزرگی شده است.

به فقول یکی از مدافعینش، نقل به مضمون:” یکی مرد جنگی به از صدسوار”

آنها می گویند استانداری و علوم پزشکی عملا بیش از همه داشته های دو نماینده دیگر ظرفیت داشته ولی از طرفی منتقدین علاوه بر شکست کمیتی از دو حوزه دیگر می گویند احمدزاده و غلامنژاد از ظرفیت های بالای دستگاه های مورد نظرشان برای پیشبرد اهداف سیدناصر و دو حوزه گچساران و باشت استفاده نکرده اند. انتقادی که از سوی اغلب جامعه مورد سوال نویسنده مورد تائید قرار گرفت.

سیدناصر اما در حوزه درون گچساران نیز مورد انتقادات شدید قرار گرفته است.

بخشی از انتقادات از سوی جامعه موسوم به لیدرهای او در بویژه نفت مطرح است. او مانند سیدقدرت در ابتدای نمایندگی اش عمل کرد.

سیدقدرت در اوان نمایندگی اش علنا مدیران دولتی و حتی حکومتی را مورد خطاب قرار می داد و از آنها می خواست مطابق سیاست های او پیش روند. سیاستی طبیعی که بخشی از ان به دلیل کاشت نیرو در زمان نماینده های قبل بود.

سیدناصر در ۳ موضوع  کاملا پرخاشگرانه و غیرظبیعی عمل کرد. استانداری(جدل با هدایتخواه)، علوم پزشکی(مباحثه طولانی با یزدانپناه)، و نفت(مخالفت علنی با صیدالی) و در هر ۳ مورد موفق شد حرفش را به کرسی نشاند.

اما آنگونه که به نظر می رسد اوضاع بر وفق مراد نشد. احمدزاده که در ازای امتیازات فراوان و بهتر بگویم باج به روشنفکر و موحد استاندار شده بود عملا راه خود را رفت تا آنجا که برخی او را رقیب بالقوه سیدناصر نیز می دانند. غلامنژاد هم با تحمیل هزینه هائی دیگر، پیروزی نماینده گچساران و باشت را به حاشیه برد.

قضیه درباره نفت کمی فرق می کند.

آنچه عملکرد سید ناصر را در بخشی از یارانش مورد سوال برده بی عملی او در نفت است و نقطه اوج آن اختلاف پیش آمده میان لیدرهای قدیمی اش پس از نصب مدیر خدمات بود.

به واقع نفت پس از آن قفل شد و برخی معتقدند این وضعیت به خاطر عدم تعمیق اختلافات، مورد رضایت سیدناصر و مشاورینش نیز می باشد.

برخلاف نظرات درباره نصب مدیران استانی، عملکرد او در نصب فرمانداران، شهردار و بخشداران نسبتا خوب به نظر می رسد.

او با نصب دو فرماندار، عملا خاستگاه اجتماعی آنها را هدف گرفت که نشان از هوشمندی سیدناصر بود که دو حوز ه اجتماعی قدرتمند رلا برگزید.

باید دید پایگاه اجتماعی مذکور چه واکنشی به عملکرد سیدناصر نشان می دهند.

اگرچه برخی عملکرد فرمانداران سیدناصر را عامل مهمی در نوع نگاه جامعه دانسته و قضاوت درباره آن را کمی زود می دانند.

اما پروسه انتخاب شهردار و بخشدار نشان داد او در حوزه گچساران کاملا مسلط است.

انتخاب قشقایی ها در این دو‌حوزه هر چند با توجه به استقبال ناچیز قشقایی ها در انتخابات کمی دور از ذهن به نظر می رسید اما بویژه نصب شهردار کم‌حاشیه و دانشگاهی، تا حدودی توانست به رضایت نسبی حتی مخالفینش بینجامد.

او نمی خواست مدیریت شهری را ببازد و با سیاستی خاص، بخشداری را تقدیم کرد تا شهرداری را بدست آورد و چنین نیز شد. خیلی ها اما انتظار داشتند باج به آقایی در ازای شهرداری حسام رحمانی باشد ولی سیدناصر که نمی خواست بازنده بازی قشقایی باشد کلید کاخ سفید گچساران را به مرد خوشنام آنها داد.

او اما پستی مهم و با اختیاران فراوان را برای یارغار و امین سیدقدرت ترتیب داد و حسام را رئیس دفتر خود کرد تا حلقه ارتباطی او با جوانان، طیف سنتی و مهم تر از همه برادرش حفظ شود.

در حوزه سیاست های فردی هم سیدناصر منتقدین زیادی دارد و‌ او ‌را در این ‌حوزه کمی کم‌کار می دانند ولی حرکتهای گاه و بیگاه او نشان می دهد او از پتانسیل هائی برخوردار است.

آن زمان که تاجگردون، زینل زاده را به شونم دیل برد سیدناصر علیرغم دعوت قبلی ترجیح داد با رحمانی ها(حسام و ابوالفتح) بر سر مزار مرحوم‌نبی زاده برود و زمانی که تاجگردون در چاهتلخ قدرت نمایی میکرد او به خانه مرحوم پارسا حیدری در بویراحمد رفت.

انتخاب ابوالفتح رحمانی از بویراحمد گرمسیر نشان داد او رقیبش را خوب دنبال می کند و حتی منابع مطلعی از پیشنهاد معاونت عمرانی استانداری به زینل زاده می گویند که البته شهردار نامی گچساران دست رد به سینه قاصد زد.

بر خلاف آنچه رسانه هایش وانمود می کنند اتفاقا سیدناصر مردی معامله گر نشان داده که برای چهارسال آینده برنامه سیاسی خواهد داشت.

او توجه ویژه ای به بویراحمد خاصه دیل نشان داده است. در حالی که سیدقدرت در ۴ سال نمایندگی پایش را در دیل نگذاشت.

او تا کنون سه بار به دیل رفته و رئیس بنیاد مسکن کشور را هم به آنجا برد.

سیدناصر نشان داد دوست ندارد سیاست های سیدقدرت را ادامه داده و مدیران را به حال خود رها کند.

او با عدم جلوگیری از عزل صادق رضایی حساب کار را به دست مدیران خودکاشته داد.

اگرچه او هنوز نتوانسته نمودی آنچنانی و قابل تکیه در معادلات سیاسی انتخاباتی در عرصه عمرانی و‌ مدیریتی در حوزه اش، استان‌ و‌ تهران داشته باشد اما انتخاب عناصر فعال برای مدیریت سامانه اداری، به تحرکات درون‌ جریانی اش افزوده است. سیدناصر هنوز از بی عملی یارانش در مدیریت حوزه انتخابیه اش در عذاب است.

سیدناصر باید از اظهارات غیرضروری و نسنجیده دوری کند تا از هجمه بی امان و بی رحمانه رقبا بویژه تیم رسانه ای قدرتمند تاجگردون در امان باشد.

او حالا یک فرصت یکساله پیش رو دارد.

سالی که هم می تواند برایش کابوس وار مانند بخش زیادی از سال گذشته باشد و هم می تواند گلدن تایم او لقب بگیرد.

او توانائی های نهفته ای دارد که نمی توان از آن چشم ‌پوشید.

اگر چهره معصومی که از او طرح می شود و خود بر آن اصرار دارد را در کنار این بگذاریم که او تنها پنجاه سال سن دارد.یعنی می تواند ۲۰ سال بیشتر از سیدقدرت و ۱۵ سال بعد از جعفری در جریان سیاسی خود حضور فعال داشته باشد مهم ترین ظرفیت های اوست.

رقبایش ساسان و غلامرضا تاجگردون ۱۰ و ۵ سال کمتر وقت رقابت با او خواهند داشت.

او در حوزه اجتماعی عمیقا مورد نقد قرار می گیرد که گاها ریشه آن در بیرون از اختیارات اوست. وقوع مواردی از قبیل پتروشیمی و بیکاری جوانان فشارها را به سوی او دوچندان نموده است.

ارتباط او با جامعه نومیدکننده به نظر می رسد اما سفر او به تلچگاه نقطه عطفی بود که البته تکرار نشد.

سیدناصر و‌ جریان راست مدرن خودساخته اش بر جریان سنتی این طیف استوار گشته و‌احتمالا نمی تواند آن را نادیده بگیرد. همانگونه که تاجگردون نتوانست از جریان چپ سنتی کاملا عبور نماید.

هر چه باشد یک سال پیش رو یک سال طلایی است اگر سیدناصر از داشته هایش چون ‌وجاهت ملی‌ و شخصیت فرهنگی، بهره بری از ظرفیت اجتمای سیاسی برادرش سیدقدرت و جریان دنباله رو در عین حفظ استقلال، تفویض اختیارات به مدیران و نیروهای بنیه دار استفاده کند می تواند به بازی برگردد وگرنه معلوم نیست بتوان پایان خوبی برای او در پایان ۱۴۰۲ متصور بود، اگرچه به هم ریختگی محاسبات در بین رقبای او در انتخابات آینده مانند انتخابات پیشین می تواند سیدناصر را برای بار دوم سوار بر اسب مراد نماید.

امری که اگرچه سخت ولی چندان هم دور از ذهن نخواهد بود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.