نقدی بر رُمان (در مسیر ابراهیم) به قلم استاد فقید خسرو مرادی کوزری

در مسیر ابراهیم داستان انقلاب ۱۳۵۷ خودمان است که به صورت استعاره ای و در قالب شخصیتی به نام ابراهیم تبلور و جسمانیت یافته و در سبک و سیاقِ رمانی پست مدرن و واقع گرا به رشته ی تحریر درآمده. داستان هر چند از ابتدای ورودِ ابراهیم به جمعِ خانواده ی قربانعلی شروع می شود، لیکن حکایتِ ابراهیم در زمان روایتِ آن، پایان یافته. یعنی راوی پایانِ داستان را می داند و از عقوبتِ همه ی شخصیت ها تا آن مقطع آگاه است و در حالِ واگویه کردن آن حکایت ها ست. نویسنده در ابتدا، گفتگوهای شخصیت هایِ داستان با یکدیگر را، نوع پوشش و حتی محلِ زندگی و رفتارشان را به صورتی ساده، بی آلایش، صادقانه، محاوره و گاهی با گویشی محلی بیان و به مرور زمان، که در طی مسیر تغییر می یابند، به فراخر تغییرشان، شکلی نامانوس و تحتِ تاثیرِ دنیای مدرن، نشان می دهد. گویی غریبه ای میان آنها نفوذ کرده و در مسیر ابراهیم سنگ اندازی می کند. تا جایی که گویش ها و سکنات و رفتارها حالتی خط کشی شده و کتابی به خود می گیرد و از سادگی و بی آلایشی به شکلی پر طمطراق، رسمی، بزک شده و گاهی تهاجمی و خصمانه تبدیل و در پایان به ورطه ی ابتذال کشیده می شوند. گویی شخصیت های در مواجه با ابراهیم دیگر او را نمی شناسند و با او غریبه اند.
ابراهیم که به جمع این خانواده آمده و افق جدیدی را به روی تک تک آنها گشوده، عملا برای حفظ این مسیر دیگر کارایی ندارد. محمد که هم رای اوست به ناچار هرچه در چنته دارد رو می کند. اعمال و کردار محمد انگار در دور باطل افتاده اند، پاسخ عکس می دهد. در این مسیر خیلی ها همراه ابراهیم هستند، اما همگی آنها در مسیر او باقی نمی مانند و درست وقتی همه چیز در حال از دست رفتن است، باز ابراهیم است که با تمام وجودش، مایه می گذارِد و داستان را به نقطه ی آغازینِ خود باز می گرداند. یعنی به نقطه ی شروعِ اندیشیدن، در مورد چرایی خلقت انسان! هرچند این بار باز مخاطب و خواننده باید از ابتدا شروع به ساختنِ این بنای از دست رفته و فرو پاشیده در ذهن خود کنند، لیکن این بار بدون حضور ابراهیم و متکی به درک و بصیرت خود از اندیشه ابراهیم.
گویی ابراهیم تکثیر یافته و هر قطعه از وجودِ او در قالبِ اندیشه ای مجزا (خود مخاطب) جسمانیت یافته است.

درباره خسرو مرادی کوزری:
استاد فقید، جانباز سرفراز خسرو مرادی کوزری، درتاریخ ۵/۹/۱۳۴۰ در محله )ب لیتی( شهرستان شوشتر به دنیا آمد. خسرو از همان دروران نوجوانی یعنی سال ۱۳۵۴ گروه تئاتر مدرسه اوستا را تشکیل داد. تمایل وی به نوشتن باعث شد در دوره های آموزشی نویسندگی )شیر و خورشید سرخ( شرکت کند. از سال ۱۳۵۶ در جشنواره های هنری آموزش و پرورش به طور مرتب شرکت میکرد. با توجه به اینکه روحیات مذهبی داشت، شروع به نوشتن متن های مذهبی و تعزیه سپس به نمایش هایی با موضوعات اجتماعی و نتیجه گیری های دینی روی آورد .اکثر نمایشها را به کارگردانی خودش در مساجد و مدارس، علی الخصوص در مدارس محل سکونتش) منازل سازمانی نفتِ کارون( به اجرا درآورد. چون محلهی کارون فاقد مسجد بود، با بسیج بچه های محل، بالای کوه های مشرف به محله کارون مسجدی به مساحت تقریبی ۹۰ متر بنا نمود. با شروع اعتراضات مردمی در همان سال، شروع به نگاشتن متونی )نمایشنامه های خیابانی( با موضوعات انقلابی پرداخت، که قابلیت اجرا در کوچه و خیابان و پارک را داشته باشند. مانند نمایش )اعتصاب( که برای تمرین از منطقه کوهستانی که کنار محله کارون قرار داشت استفاده نمود. ماه رمضان همان سال نمایشنامه )ضربت خوردن امام علی( را نوشت و از نوزدهم ماه رمضان به مدت ۱۰ روز در مدرسه ها و مساجد محلاتِ سطح شهر اهواز به اجرا درآورد. چون این نمایش با ایدههای انقلابی و بصورت استعاری نوشته شده بود و افکار نویی را مطرح می کرد که نظام حاکم را به سخره گرفته بود و تنها به طعنه زدن به حکومتِ وقت میپرداخت، از طرفِ یکی از ساوکی هایی که در محله کارون ساکن بود، از اجرای و کلاً کار نمایش ایشان جلوگیری بعمل آمد .خسرو به طور ناشناس شروع به کشیدن کاریکاتور با موضوعات انقلابی و ضد امپریالیسم جهانی و نشر آنها در مدرسه محل تحصیل خود پرداخت. پس از آن تا پیروزی انقلاب فقط به کار نوشتن آن هم با رویکردی مذهبی و بیشتر به قصد نشان دادنِ فاصله نظام شاهنشاهی با یک حکومت مذهبی مشغول بود. در سال ۱۳۵۷ با پیروزی انقلاب فیلمنامه ای به نام )اصحاب کهف( آماده کار داشت که در همان سال با دوربین سوپر ۸ اقدام به ساخت آن نمود. در همان سال انجمن اسلامی هود را پایه گذاری کرد و مسئول واحدِ هنری انجمن اسلامی کارون شد و مسجد ولی عصر کارون را پایه گذاری و شروع به مبارزه تبیینی و ارشادی با گروهک های ضد انقلاب نمود. در نشست های گروهک ها شرکت و به مباحثه کلامی می پرداخت. سال ۱۳۶۰ توسط گروهک فرقان به وسیله نارنجک تروری نافرجام شد و پدرش مجروح گردید و پس از آن چندین بار توسط گروهک های معاند انقلاب اسلامی مورد تعقیب جهت ترور قرار گرفت. سپس به محله کوی طالقانی نقل مکان نمود و مسجد فاطمه الزهرا )س( را احیا و گروه تئاتر مسجد کوی طالقانی را پایه گذاری کرد. آنجا نیز نمایش های متعددی را به صحنه برد و شاگردان زیادی را پرورش داد که در صحنهی انقلاب و سازندگی کشور نقش موثری پیدا کردند. سال ۱۳۶۱ به جبهه اعضام و هشت سال در جبههی دفاع از میهن شرکت کرد و مجروح و شاهد شهادت و اسارت یاران و شاگردانش بود. زمانی که به مرخصی یا برای گذراندن دورهی نقاحت به خانه می آمد، دست از کار نوشتن و اجرای نمایش برنمی داشت و چند نمایش در جبهه برای رزمندگان ساخت و اجرا نمود .سال ۱۳۶۵ با سیده ناهید موسویان ازدواج نمود که ثمرهی آنِ سه فرزند است.”این عشق چیه که تا نباشه انگار اصلاً آدم نیست .عشق یعنی همهی وجود آدم. یعنی خود خود حقیقی آدم” در دوران جنگ تعاونی راه انداخت و با جمع آوری ارزاق و پول از ت جار و بازاری های سطح شهر اهواز به اموراتاموراتِ خانوادههای رزمندگانی که در جبهه بودند و درآمدی نداشتند، رسیدگی مینمود. پس از پایانِ جنگ در بنیاد شهید اهواز در کسوتِ کارشناس و مسئول امور فرهنگی جهت خدمت به خانواده های شهدا و ایثارگران مشغول به کار شد. “نتونستم به خودم به قبولونم کار دیگه ای جز امور هنریِ و فرهنگی اون هم در خدمت خانواده های شهدا انجام بدم.” انجمن های تئاتر و فیلم شاهد و همچنین انجمن ادبی شاهد خوزستان را تاسیس نمود .از بدو خدمت تا پایان آن بیش از ۷۰۰ فرزند شهید را در امور هنری، ادبی، قرآنی، پزشکی… از نظر عقیدتی و هنری، رهنمود و آموزش و پرورش داد طوری که جزئی از نیروهای تاثیرگذار جامعه گردیدند. خسرو آنقدر با فرزندان شهدا مانوس بود ،تا آنجا که بعنوان پدر معنوی فرزندان شهدای استان خوزستان معرفی گردید. در دی ماه سال۱۳۹۳ از ایشان بپاسِ زحماتش در زمینهی معرفی هنر دفاع مقدس، در جشنواره عمار از ایشان تجلیل بعمل آمد. از شاگردانش نقل است که وی برای کتاب احترام خاصی قائل بود. هیچ وقت از کتاب جز برای خواندن آن استفاده نمیکرد. حتی بعنوان سایبان سر از آن استفاده نمیکرد. ندیدیم کتابی را روی زمین رها کند یا دور بیندازد. وقتی می خواستیم از کتاب برای کاری غیر از خواندن استفاده کنیم گوش زد می کرد و ما را از انجام آن منع می کرد. معتقد بود هر کتابی ارزش یکبار خوانده شدن را دارد. اما ارزش یک بار عمل کردن را ندارد. کتاب که می خرید و خواندنش را تمام می کرد. آن را می بخشید که دیگری هم بخواند و توصیه می کرد که ما هم همین کار را بکنیم. معتقد بود “هر چیزی حقی به گردن ما دارد .حق کتاب خوانده شدن است. باید ادا شود. کتاب خوبی را که می خوانید به دیگران بدهید بخوانند که حقش ادا شود.” عاشق هنر بود. از همه بیشتر تئاتر و سینما. روی صحنه تئاتر و لوکیشن فیلم، هیجان و انگیزه را می شد در تمام حرکات و رفتار و سکناتش دید. آنقدر کار هنری را دوست داشت که فقط خدا می دانست. موقع کار هنری زمان از دستش در می رفت. با صبر و حوصله کار میکرد. در کار هنری اص لا عجله نمیکرد. انگار دوست داشت کار هنریش تا ابد ادامه پیدا کند. بی م زد و بدون فکر کردن به سود مالی کارً میکرد. نمایشنامه و فیلمنامه و …می نوشت، می ساخت و به دیگران، بی هیچ چشم داشتی می داد که به اسم خودشان چاپ کنند. میگفت؛ “مهم اینه که بشه هنر رو به اجتماع ارائه داد. اونها توان نوشتن ندارن. من دارم. من توان چاپ کتاب رو ندارم. اونها دارن. من مشکلی ندارم اگه به اسم خودشون چاپ کنن.” هر کسی نمی تواند این حرف ها را درک کند. آدم باید عاشق باشه و برای انسانها به تمام معنی کلمه ارزش قائل باشد تا بتواند معنی این اندیشهی مهربان را درک کند. خسرو می گفت؛ “باید تنها باشی و تنهایی بکشی تا قدر انسانی دیگر را در کنار خود با تمام وجود درک کنی” شاهد بودیم یک روز مکالمه اش با تلفن که تمام شد، بغض کرد و گریست. گفت؛ “فلانی می گوید؛ اینقدر به مال دنیا نچسب… فلانی نمی داند مالی در دنیا ندارم که بخوام به اون بچسبم. تمام مال و اموالم تالیفاتم هستند که اکثر آنها به نام دیگران به چاپ رسیده اند.” هر چند استاد خسرو مرادی هیچ گاه چاپ آثارش را به نام خود ندید، لیکن همیشه امید داشت روزی همهی مردم با اندیشه و آثارش آشنا شوند. از آثار ایشان می توان به نمایشنامه های؛ اعتصاب، ضربت خوردن امام علی، لحظههای ابوذر، ملی شدن صنعت نفت، بافته های خونین، اصحاب کهف ،حسن و خانم حنا، نسل کشی، زمین می نالد، قهرمان کاغذی، سرباز بگیری، مار خفته، من تمام رویاهایم را دوست دارم، رنگین کمان، گم شدن بهروز، آخرین انسان از نسل آدم، علی بن مهزیار اهوازی، دنیای خوب و قشنگ خدا ،میزها و صندلی ها، سریر آزادی، پایان بازی موش و گربه، بت پرستان، طرب خانه خاک، زن با ح سن و جمال ،مادر، دونده، هی ژنرال دیگه بسه، رستم و سهراب، گنگ خواب دیده، خسرو و شیرین، قوز بالا قوز، ارباب و مبارک ،حلزون ها، نفت و… فیلم های ساخته شده؛ مجموع ۱۰ فیلم کوتاه با موضوعات مختلف اجتماعی و فرهنگی. اصحاب کهف، فیلم مستند از سوسنگرد تا زمان اشغال توسط حزب بعث. لحظه های ابوذر، چراغ قرمز، پرواز سبز، نفر پشت سر، ساده ساده ساده، همسایه کارون، روزنه، فرزند ملت، بر بال پروانه ها، ناگزیر از برخورد، آن مرد آمد و چندین فیلم نامه و سریال که به صدا و سیما ارائه گردیده. داستانهای بلند: دریول، معمار، صاعقه، هیتلرک ها، بولدوزر، در مسیر ابراهیم، مرا بکش! زنده می شوم، جمجمه ات را به خدا بسپار، دایناسور، کرامت… و اثار متعدد دیگر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.