زین میان این جلیل و بابکان
ایل انصاری و دشتی همزمان
در عشایر صحنه قیام شد
موجب خشمِ شَهِ خودکام شد
خشم تمام وجود اعلیحضرت را گرفته و برای قلعه و دژ مستحکم دشمن که نه، برای خانههای سنگی و چوبی جلیل و بویراحمد، برای مردمان همین میهن دستور استفاده از فانتوم و توپخانه را صادر نموده است!
اینکه از یک پایگاه شکاری خواسته شود که، به جنگ چند چریک پیر و جوانِ سنگر گرفته در کوه و دشت و دره بروند، بیشتر شبیه فیلمهای راکی آمریکایی است؛ مگر میشود از پول نفت همین مملکت برای کشتن مردمانش استفاده نمود؟
سیاهپور بُنگ ایزَنهِ، کُردی و تُرکی
ای هَنگِ سلحشورهَ کردینهِ گرگی
اما زهی خیال باطل؛ این نبرد نه مبارزه و میدان سلاح و نظامیان، بلکه میدانِ جنگ عقاید و اعتقادات است؛ یک طرف عشایری غیور با تکیه تقوای الهی و تعصب به خاک مادری ایستادهاند و در طرفی دیگر، حاکمین مستبد با تکیه بر قدرت و شهوتِ برخواسته از غرور، دستور به ویرانی روستاها و کشتن زنان و کودکان بیگناه دادهاند!
همه چیز برای فتحِ قلعهی نفوذناپذیر ملاغلامحسین آماده بود، جلیل و بابکان و منطقه پشتکوه، نه روستا و مکان، بلکه ناموس و شرف وی و همرزمانش بود و کیست که نداند لر از خون خود میگذرد اما از شرفش هرگز؛ مردانِ مردی از جنس غیرت با اعتقاد راسخ به آیه ٧ سوره مبارکه محمد ص که آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ» ای کسانی که ایمان آوردید، اگر خدا را یاری کنید، خدا یاریتان میکند و گامهایتان را استوار میسازد، میدانند که اگرچه توپ و هواپیما با شاه است، اما خدا با جلیل و انصار و بابکان است؛ فرمانده به سربازانش میگوید نترسید به این یاغیها حمله ببرید، هواپیماها از ما پشتیبانی خواهند کرد، اما سربازان میدانند که پشت عشایر به خدا وصل است و این خداست که از غلامحسین پشتیبانی خواهد کرد.
سیاهپور جنگی و یازده نفر
همه مرد جنگی، همه باهنر
همه چیز برای یک پیروزی بزرگ برای ارتش شاهنشاهی ظالم آماده است، هم از لحاظ تعدد نفرات و هم از لحاظ لجستیکی و رزمی، بُرد شاه روی کاغذ قطعی است؛ اما شاه یک غلامحسین کم دارد! یک کُردی کم دارد؛ یک تُرکی کم دارد؛ و البته افسران شاه توکل بر خدا را نیز کم دارند؛ ١۵ جوان بویراحمدی در برابر یک هنگ، یکی مرد جنگی به از صد سوار؛ و بازهم در تاریخ، نبرد خون علیه شمشیر آغاز میشود، نبرد حسینیان در مقابل یزید زمان!
جنگ اومهَ مِن بهمنی سینی بَراَفتو
سیاهپور گفت انصاری نَهل نَخَرِن اُو
و اینگونه بود که جنگ که نه، در تاریخ بنویسد دفاع مقدس گجستان در محلی که به نام “بهمنی” معروف است رخ داد تا بعد از آن و به فاصله کمتر از دوماه، قیام ١۵ خرداد رخ دهد تا رئیس وقت ساواک، ارتشبد فردوست بعدها در کتاب خاطراتش اینگونه بنویسد: “دو حادثه بزرگ محمدرضا شاه را نابود کرد، اول غائله جنوب، دوم قیام ١۵ خرداد” و اینجاست که میشود به عظمت رزم آن سردار شهید که نقطه عطفی در تاریخی سیاسی ایران و جهان است، پی برد.
سیاهپور بُنگ ایزَنهِ آغی مرادی
تا تو بی توبه کِنی، وی رَه نیایی
تیپ مخصوص، تیپ کماندویی، با پشتیبانی نه یک پایگاه هوایی بلکه دو پایگاه! برای آنچه دستور امر شده شاه ایران بود: “طایفه جلیل باید نابود شود” پا به میدان گذاشته بودهاند؛ شاه در مقابل حق!
شَق پی غلومحسین مزار زریرِ
گور خونی بَرد بهمنی مالِ جلیلِ
اما حق که بود جز آن سردار رشیدی که نه تنها یک چریک نستوه، بلکه یک علامه دوران بود؛ سردار غلامحسین سیاهپور به گواه تاریخ با درکی صحیح از فرهنگ و ادب و علم و آموزش، در سال ١٣٣٨ در ۴۴ سالگی طی نامهای به بهمنبیگی افسانهای، درخواست معلم برای مناطق جلیل و بابکان و انصار مینماید و اتفاقا با این درخواست موافقت میشود تا اکنون، ما نه تنها غیرت و شرفمان را بلکه حتی قلممان و سوادمان را مدیون وی باشیم و چه خوب بود اگر مورخان، بُعد فرهنگی آن چریک بیهمانند را نیز معرفی مینمودند.
بغُرید کُردی چو ابر بهار
همی زنده آورد از ایشان چهار
اما این تمام تاریخ نیست! به واسطه این مطالبهگری مسلحانه ارتش لر در دفاع مقدس گجستان و پس از آن نبرد، سپهبد آریانا در ٢٢ تیرماه ۱۳۴۲ مجبور میشود، طی نامهای به شاه ملعون، آغاز اجرای سیاستهای دولت را به صورت زیر پیشنهاد دهد که با نگاهی به برخی موارد، ارزش و دستآورد آن نبرد برای امروزیان بیشتر مشخص میشود:
١) اعلام کهگیلویه به عنوان فرمانداری کل کهگیلویه و بویراحمد
٢) استقرار کلیه سازمانهای اداری
٣) استقرار پاسگاههای ژاندارمری
۴) آغاز فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مبسوط
و این موضوع مهم، آغاز جدایی و استقلال کهگیلویه و بویراحمد از استانهای فارس و خوزستان بود که در نتیجه یک استان جدید با محوریت شهر یاسوج شکل گرفت
ز جنگآوران جلیلی کنون
نبرد گجستان بود یادگار
نبردی که تنها به نام جلیل
بود ثبت در سینه روزگار
بله میدانیم به واسطه آن جنگ و تا مدتها مناطق ما جهت تسویه حساب، گلولهباران میشد و مردم مورد تعرض و تعدی قرار میگرفتند، اما بدانیم که اگر غلامحسین و کردی و ترکی و یارانشان نبودن، شاید بر ما سخت نمیگرفتند اما امروز زبانم لال نه عزت داشتیم و نه غیرت و نه تعصب؛ جان دادیم اما خاک نه؛ ما جلیلیم، ما باباکانی هستیم، ما انصاریم؛ آن روزها خدا با ما بود…
احسان احسانی
تمام حقوق برای پایگاه خبری زاگرس آنلاین محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع زاگرس آنلاین-زاگرونا بلامانع می باشد.
طراحی ایده گرافیک پارس