حقیقت این است که احتمالا همه ما با شکست پروژه در طول فعالیت کاری خود مواجه شدهایم. درواقع، در دنیای کار، پروژههایی که عملکرد ضعیفتری دارند، نسبت به پروژههایی که ارزش کمتری دارند، بیشتر در معرض خطر نابودی قرار دارند.
بدون اهداف مشخص، شما متوجه خواهید شد که نیازها، وظایف و مهلتها هیچ ارتباطی باهم نخواهند داشت. اگر شما در مورد پروژههای خود فکر میکنید، آیا جزو کسانی هستید که اهداف مشخصی ندارند و یا چشمانداز پیش رو به نظر شما جالب نیست و موردتوجه شما قرار نگرفته و پروژههای دیگری را مدنظر خود قرار خواهید داد؟ پس به شکست پروژه خیلی نزدیک هستید.
نبود چشم انداز مشخص همواره عامل مهمی در شکست های ما ایرانیان بوده است .
ما ایرانیان برای برقراری ارتباط شفاف هیچ آموزشی ندیده ایم . یعنی در برقراری ارتباط دچار مشکلات عدیده ای هستیم . بعنوان مثال اگر بخواهیم نیازهایمان را مطرح کنیم شاید دچار تنش و درگیری شویم . نه فقط مشکل مان حل نمی شود بلگه گاهی مشکلی به مشکلات مان افزوده می شود .
تا کنون پیش امده است که با خودتان بگوئید ؟ “در فلان روز حتما باید فلان کار را به سرانجام برسانم ” و هرگز موفق به انجام آن کار در موعد مقرر نشده باشید . این برای خیلی از ما اتفاق افتاده . چرا که ما در ترسیم اهداف مان و تنظیم سررسید انجام کارهای مان دچار یک اختلال جدی هستیم.
به بازار توجه کنید . حجم بسیار بالایی از بازار را چک های برگشتی و اختلافات مالی و دعاوی حقوقی حاصل از آن پر کرده . بخش عمده ای از بی اعتمادی در بازار نیز از این ناحیه حاصل شده است .
بیش از ۸۰ درصد چک های برگشتی حاصل بی دقتی در هدف گذاری تجاری کسبه است که بدرستی نتوانسته اند اهداف تجاری خود را شناسایی کنند و برای سررسید های خود یک مقدار واقعی را بدست بیاورند .
چقدر برای اکثر ما ایرانیان اتفاق افتاده است که در زمان شروع کاری به منابع و مصارف آن توجه کنیم . فقط سود می بینیم . در مطب دکتر که می نشینیم ، ماشین حساب ذهنمان فعال می شود و مدام ضرب و تقسیم تعداد بیماران مبلغ حق ویزیت و درآمد آقای دکتر را می بینیم . همان الگو را در انجام کارهای بزرگ نیز وارد می کنیم . فکر می کنیم که سود هنگفتی دارد پس خوب است . عمدتا در این چنین فضای فکری ، هزینه ها و مصارف بدرستی دیده نمی شود و منابع با مواجهه با هزینه ها از بین خواهند رفت و حس شکست ، چیزی است که نصیب مان خواهد شد .
بخش زیادی از عمر ما در کارهای مان در بهم وصل کردن ابزار های پراکنده اطراف مان می گذرد . بخش مهمی از انرژی ادارات سازمان ها در همین مسیر تلف می شود . در حالیکه اگر بهره برداری از ابزار ها زمانی ارزشمندی خود را نمایان می کند که به کاهش هزینه و کاهش زمان استفاده از آنها منجر شود .
هنوز در کشور ما کسی نمی داند کارت ملی هوشمند چرا به کارت سوخت وصل نیست ؟؟
هنوز ما راه درست استفاده از شبکه هوشمند ملی برای دریافت خدمات شهری را برای شهروندان هموار نکردیم و همه درگیر تهیه مدارک لازم برای ثبت نام در این اداره و راهرو های شلوغ تامین اجتماعی و هزار فرایند که بدلیل پراکندگی ابزار های قابل استفاده ، هم سازمان و هم مصرف کننده را درگیر خود کرده است .
ما ایرانیان همواره بدنبال حل مشکلات آب در دو هفته ، حل معضل بیکاری در ۴۸ ساعت ، تحول بنیادین اقتصادی در ۱۰۰ روز!!!! بوده ایم . همیشه خواسته ایم در کوتاه مدت بزرگ ترین لقمه ها را قورت بدهیم و بگوئیم حل شد . حالا مدال بدهید!!
حال آنکه هرگز برای حل مشکلات مان سعی نکردیم عوامل ریز تر ایجاد کننده مشکل بزرگتر را شناسایی کنیم و ابتدا آن را حل کنیم درست برعکس . با یک مجلس میخواهیم بنشینیم و سعادتمند برخیزیم . اینطور که نمی شود!!
مگر می شود مشکل بزرگ را به مشکلات زیر تر تقسیم نکرد و راه حلی پیدا کرد؟ هرگز .
ما باید اگر معضل بزرگی در میان مان وجود دارد ، ابتدا آنرا به مشکلات کوچکتر تقسیم کنیم . آن مشکلات کوچک شده را به عوامل ریز تر تقلیل دهیم . مشارکت همه را در حل مشکلات کوچک جلب کنیم و با حل ریزمشکلات ، در کنار هم ، مشکل بزرگ را از جلوی پای خودمان و دیگران برداریم .
هر دولتی که می آید با وعده های بزرگ برای قورت دادن مشکلات عظیم ، زبان کوچکش را نشان مان می دهد که بگوید از پس قورت دادن ابر مشکلات بر می آید . به نیمه راه نرسیده باید برای زنده نگه داشتن همان ها دست به دامن دست و دشمن شویم . این که نمی شود .
کاش زمانی برسد که تک تک ما مردم به این آگاهی برسیم که وعده های بزرگ را زود باور نکنیم و برای حل مشکلات مان از سنگ ریزه های جلوی پایمان شروع کنیم . کم کم کوه مشکلات از سر راه همه ما کنار خواهد رفت.
تمام حقوق برای پایگاه خبری زاگرس آنلاین محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع زاگرس آنلاین-زاگرونا بلامانع می باشد.
طراحی ایده گرافیک پارس