برچسب: ادبیات

تابوتی که در زندگی به دوش می‌کشیدم/ قصه‌ی مردی از دنیابریده

تابوتی که در زندگی به دوش می‌کشیدم/ قصه‌ی مردی از دنیابریده

جمال‌الدین نقاش شخصیت اصلی نوولای«درخت خون» است. برای معرفی «درخت خون» باید دست گذاشت روی نثر مسجع و زبانی که به فراخور زمان قاجار انتخاب شده؛ سه زاویه‌ی دید در «درخت خون» داستان را روایت می‌کند: اول‌شخص، سوم‌شخص و در آخر دوم‌شخص خطاب به خود.‌ در ابتدای داستان جمال‌الدین را این‌طور می‌شناسیم: شکست‌خورده، ناامید و در فکر مرگی خودخواسته.

آبان ۲۷, ۱۴۰۱ - 09:33 ادامه مطلب
تابوتی که در زندگی به دوش می‌کشیدم/ قصه‌ی مردی از دنیابریده

تابوتی که در زندگی به دوش می‌کشیدم/ قصه‌ی مردی از دنیابریده

جمال‌الدین نقاش شخصیت اصلی نوولای«درخت خون» است. برای معرفی «درخت خون» باید دست گذاشت روی نثر مسجع و زبانی که به فراخور زمان قاجار انتخاب شده؛ سه زاویه‌ی دید در «درخت خون» داستان را روایت می‌کند: اول‌شخص، سوم‌شخص و در آخر دوم‌شخص خطاب به خود.‌ در ابتدای داستان جمال‌الدین را این‌طور می‌شناسیم: شکست‌خورده، ناامید و در فکر مرگی خودخواسته.

آبان ۲۶, ۱۴۰۱ - 17:20 ادامه مطلب
جنازه پدری که با سیل از خاک بیرون می‌زند، آغاز یک روایت است

جنازه پدری که با سیل از خاک بیرون می‌زند، آغاز یک روایت است

«ویلا ماکتی از تمام زندگی‌ای است که این‌ها (مردمان شمال) می‌توانستند داشته باشند و ندارند. ماکتی از تمام خوشی‌های دست‌ نیافتنی برایشان. هر تکه از زمین‌های رو به دریا قبل از ویلا شدن،‌ حیاط خانه‌ی قدیمی و نم گرفته‌ی یکی از همین آدم‌ها بوده. خانه‌های محلی خراب می‌شوند و جایشان ویلاهای جدید ساخته می‌شود. شهر جلوی چشم آدم‌های خودش تغییر می‌کند و برایشان دست نیافتنی می‌شود.»

آبان ۲۰, ۱۴۰۱ - 09:33 ادامه مطلب
قتل و رازهایی که از گذشته تا امروز روایت و تکرار می‌شود

قتل و رازهایی که از گذشته تا امروز روایت و تکرار می‌شود

«نه‌تنها در داستان‌ها و قصه‌ها بلکه در زندگی حقیقی، گذشته همیشه مرموز و کنجکاویی برانگیز است. رازهایی که انسان با خود هر روز هر شب به این‌سو و آن‌سو می‌کشد. رازها و وقایعی که دیگران دوست دارند به آن سرک بکشند.»

آبان ۱۳, ۱۴۰۱ - 17:21 ادامه مطلب
روایت زنی قربانی یک تجاوز وحشیانه/هراس در جزیره‌ی امن انتقام

روایت زنی قربانی یک تجاوز وحشیانه/هراس در جزیره‌ی امن انتقام

«دختری سر چهارراه مولوی برای خریدن یک کلت کمری» جمله‌ای است که رمان «اوکاشا» را خلاصه می‌کند. چرایی‌اش در فصل‌های پیش و پس از آن شرح و بسط پیدا می‌کند. اوکاشا نام مستعار دختری است که برای انتقام بند پوتین‌هایش را بسته.

آبان ۵, ۱۴۰۱ - 17:23 ادامه مطلب
لنگر نوح در دستان مونتسکیو/ رمانی راوی رنج‌ها و کورسوهای امید روزگار ما

لنگر نوح در دستان مونتسکیو/ رمانی راوی رنج‌ها و کورسوهای امید روزگار ما

داستان تلاش کرده‌ است تنهایی جانکاه انسان در زمانه‌ی ما و خصوصاً در دوران همه‌گیری بیماری کوید نوزده را به تصویر بکشد، و البته که جانکاهی وقتی معنا می‌دهد که به نتیجه و گشایشی دست پیدا نکنیم. هرگونه سختی و رنجی که در نهایت به گشایش و موفقیتی ختم شود، به خاطره‌ای پیروزمندانه بدل خواهد شد و در این صورت آن رنج و سختی‌ها رنگ می‌بازد.

شهریور ۴, ۱۴۰۱ - 06:21 ادامه مطلب